امروز بد از مدتها سرو کله زدن برای خرید و فروش خانه که جای تعجب هم نداره!!!!! کلاه سرمون رفت درس خوبی گرفتم و اون این که وقتی تو قدرتی از ابزار قدرتت درست و خوب استفاده کن چون وقتی تو جایگاه ضعف قرار میگیری بهت رحم نمیکنن.
LILO
Saturday, October 12, 2013
Wednesday, May 15, 2013
آرامش
چه زود ۲ سال گذشت! دو سالی که پر از پستی و بلندی بود ... پر از مهاجرت ،
پر از سفر ! اما چیزی که من آموختم این بود که پستی و بلندی همیشه هست فقط
ارتفاع پستی و بلندی متفاوت هست ، این دوسال ارتفاعی زیادی برای من داشت. اما حالا
خوشحالم و آرامش خوبی دارم.
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار تست طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بیمرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد از مه و از ستارهها والله عار آید
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بیمرادیت از طلب مراد تست ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد از مه و از ستارهها والله عار آید
Wednesday, January 19, 2011
Thursday, December 2, 2010
I forgive.
The tears I shed, I forgive.
The suffering and disappointments, I forgive.
The betrayals and lies, I forgive.
The slandering and scheming, I forgive.
The hatred and persecution, I forgive.
The punches that were given, I forgive.
The shattered dreams, I forgive.
The dead hopes, I forgive.
The disaffection and jealousy, I forgive.
The indifference and ill will, I forgive.
The injustice in the name of justice, I forgive.
The anger and mistreatment, I forgive.
The neglect and oblivion, I forgive.
The world with all its evil, I forgive.
The suffering and disappointments, I forgive.
The betrayals and lies, I forgive.
The slandering and scheming, I forgive.
The hatred and persecution, I forgive.
The punches that were given, I forgive.
The shattered dreams, I forgive.
The dead hopes, I forgive.
The disaffection and jealousy, I forgive.
The indifference and ill will, I forgive.
The injustice in the name of justice, I forgive.
The anger and mistreatment, I forgive.
The neglect and oblivion, I forgive.
The world with all its evil, I forgive.
Tuesday, November 23, 2010
خورخه
کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد میگیری که خیلی میارزی.
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد میگیری که خیلی میارزی.
Wednesday, October 27, 2010
چه کسی خواهد برد ......چه کسی خواهد باخت
چشمانت که باز شود یا عاشق تر می شوی یا میبری.... بردن یا بریدن ، سیاووش در آتش رفت تا تطهیر شود و کیکاووس فقط نظاره گر بود . بی سوال و بی جواب و پاسخی از دریچه صادق و بقول پناهی در آرزوی دنیایی که ما را به کلام احتیاجی نیفتد... آنقدر بلند بلند می خوانم تا نابینایان این دیار راه به جایی بیابند... امان از روزی که قد حوصله ام به بلندی شب یلدا نرسد و کارد به نازکترین رگه های روحم برسد...
تناقضات واقعیت حقیقت شناخت اولویت من تو قضاوت اهمیت موقعیت و نهایتا" تصمیم
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
گر برون مندی ز قطع برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
گر برون مندی ز قطع برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
بسیار خوب می پذیرم مثل تو و هزاران نه میلیاردها آدم در روی این کره خاکی تناقض دارم اما بر خلاف خیلی از این میلیاردها من
فکر نمی کنم انسان بد یا بی خاصیتی هستم و خوشحالم که این بیت در باره من صادق نیست
سنگي و گياهي كه در آن خاصيتي هست از آدمي به كه درو منفعتي نيست
این اولین قدم از خودشناسی من هست
Subscribe to:
Posts (Atom)